خیالی نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
رفتی و قو قولی همش کردی که از دوری من ملالی نیست
رفتی با یه مرغ دیگه دوست شدی هیچ خیالی نیست
یه روزم نوبت من میشه برات قد قد کنم ؛ ببینی ازدواج کردم جاتم اصلا خالی نیست
من مرغکی بودم برات که تو برام شوهر بودی
تخم دوزردمو خریدی فرداش آوردی پس دادی
بگو برات من چی بودم یه مرغ باریک ماریکی !
چاق که شدم رفتی حالا دنبال مرغ نازکی !
تو مرغ چاق دوست نداری مرغ نوک سر بالا میخوای
به من میگی لگن شدی مرغ از ونک بالا میخوای
خروس کشی بودم تو ده خوشگلترین مرغ دهات
تو اومدی خواستگاریم حالا بهم میگی جوات!!!!!!!!!
تیش دارا دام دام دام دام رام تیش دارا بام بام بام دام دام !!!!!!! حالا بیا
آقایون دست خانوما رقص حالا بر عکس
با سلام خدمت تمامی دوستداران مشمولک
در ۳۲۶۵ سال پیش در چنین روزی جد بزرگ آناکولتولک بزرگترین رهبر چپگرا مارمولکها توسط
تروریستهای آن زمان در هنگامی که مشغول آبیاری باغچه شخصی خونه خود بود به قتل رسید
جسد آنمرحوم به مدت ۱ هفته در وسط میدان شهر نگهداری شد و مارمولکها به مدت یک هفته
عزاداری میکردندی. به گوشه ای از این عزاداری گوش جان فرا میدهیم :
ای بابا جاااااااااااااااااااااااااااااااااان ای آناکولتولک سنه گربان سنه
هااااااااااااااااااااااااای هاااااااااااااااااااااااای ای جاااااااانم وای
بززززززززززززززن تو سرت باااااااااااااااااااااااااااااااااااا باااااااااااااااااااااااا
ای جانم
اینم قسمتهایی از عزاداری که بود که براتون پخش کردم .
برای شادی روح آن مرحوم همه ۳ دفعه بگن >>>>۶ سیخ جیگر سیخی ۶ هزار
در ضمن عکس بالا فقط نموداری از آناکولتوک هست که توسط ماموران روی زمین کشیده شده است
در آن روز مهتابی
در آن شب آفتابی هنگامی که در زیر نور مهتابی مشغول گرفتن دوش آفتاب بودم
ناگهان دو چشمان بابا قوری تو در نظرم آمد به یاد روزهای گذشته که در کنار آتیش
با هم آب بازی میکردیم و روی تخت ۲ نفره با هم بالا پایین میپریدیم در میان گلزارها
تو مشغول حرص کردن و من مشغول آبیاری همه وهمه در نظرم آمد واقعا چه روزگاری
داشتیم. یاد مش غلامحسین آقا بخیر که همیشه با سکینه دعوا داشت...........
من از اون روزهای مهتابی می خوام
من از اون شبهای آفتابی می خوام